آسمان: February 2003

به جای ضایه، گیره اومد.

نمیدونم چرا همیشه وقتی حرف مشکلات میشه به آدم میگن باید قدر فلان چیزو بدونی. فلان کس رو ببین که اونجوریه....
چرا باید همیشه خودمون رو با کسایی که شرایط بدتری دارن مقایسه کنیم؟ چرا باید خوشحال باشیم که مثلاً تو خیابون نمیخوابیم؟ ( که تازه من فکر نمیکنم همه اونایی که او خیابون میخوابن بدبخت و ناراضی باشن، شاید خیلی هاشون به ریش ماها میخندن ) مثلاً اینکه من باید خوشحال باشم که کانادا هستم و خیلیا آرزوی اینو دارن. اصلاً نمیخوام وارد این بحث بشم که اینجا خوبه یا بد. میخوام اینو بگم که تازه بعد از کلی زور زدن و بدبختی من در بهترین حالت شرایطم شده مثل یه کانادایی. ( که عمراً نشده و نمیشه ) یعنی اون از موقع تولد اینو داشته بدون زحمت. چرا من باید برای این قدردان و شکرگذار چیزی باشم؟
میدونم که میگین آدم غرغرویی هستم و قدرنشناس. اینو از آدمهایی شنیدم که خیلی قبولشون دارم و برام باارزش هستن. ولی مسئله اینه که من ترجیح میدم خودمو گول نزنم. زندگی همینه و منم بهش عادت کردم و سعی میکنم باهاش کنار بیام. هیچ موقع هم ناامید نشدم. ولی شکر کردن و خوشحالی رو شرمنده. اگه سیستم این دنیا یه خورده درست حسابی بود در موردش فکر میکردم. ولی در این شرایط عمراً. هر چی هم میخواین حسابم کنین.

به علت کم خوابی دیشب، خستگی ناشی از کار، گیجی و سردرگمی از سروکله زدن با مقدار کثیری کاتالوگ و وب سایت مربوط به دانشگاه های مختلف و افسردگی و درماندگی از یافتن راه حل برای برقراری نسبت قابل قبول میان هزینه های دانشگاه و زندگی همراه آن با درآمد و وامهای امکان پذیر سریعاً تلاش در خواب مینماییم بلکه دقایقی به مغز بیچاره خود استراحت داده و لذت رهایی از زندگی را هرچند به طور موقت بچشیم.

بی بی سی فارسی:
ايران دخالت القاعده در سقوط هواپيمای سپاه را تکذيب کرد.

جالبه. یه هواپیما که سقوط میکنه اینا به همه چی گیر میدن و شک میکنن بجز اونی که از همه منطقی تره. از آمریکا که مارو تحریم کرده و القاعده (که همچین دشمنی مشخصی هم با ایران نداره)، تا آدم رباهای کلمبیا، شورشی های تامیل، نظامیهای کنگو، باسکیها، میلوسویچ، مسعود بهنود و .... همه یه ارتباطی پیدا میکنن. ولی اینکه هواپیما مال دوره آقامحمد خان بوده و دوبرابر ظرفیت آدم توش بار زدن هیچ اهمیتی نداره.
اصولاً چرت و پرت گفتن بین مقامات ایرانی که قبلاً فقط مختص کیهانیها بود همه گیر شده. وقتی رئیس جمهورش روز روشن دروغ میگه و همه واقعیت رو انکار میکنه از بقیه چه انتظاری باید داشت؟

کوبی برایانت با چهل و یک امتیازی که امشب گرفت (همین الان بازی تموم شد) با رکورد مایکل جوردن در گرفتن چهل امتیاز یا بیشتر در نه بازی پشت سر هم برابر شد و اگه بازی بعد رو هم موفق بشه دیگه رکورد رو مال خودش میکنه.

تصحیح: رکورد با چهارده بازی پیاپی متعلق به چمبرلینه. و کوبی برایانت هم دیشب که February 25 بود 32 امتیاز گرفت و بنابربن فعلاً دیگه خبری از رکورد زدن نیست.

بازهم بی بی سی فارسی:
ماهاتير محمد، نخست وزير مالزی، هشدار داده است که جهان اسلام حمله نظامی آمريکا عليه عراق را به منزله بخشی از جنگ با تمام مسلمانان تلقی خواهد کرد.

انگار مقامات کشورهای اسلامی همه این مرض رو دارن که از طرف بقیه حرف بزنن. بعدشم کشورهایی مثل ترکیه و مالزی که ادعای اسلام میکنن و بعد برای ایجاد درآمد توریستی فاحشه خونه راه میندازن دیگه لج آدمو درمیارن. کسی نمیگه کارتون بده و نکنین. ولی دیگه خفه شین حرف دین نزنین.

بی بی سی فارسی:
سازگارا آزاد شد.

این آدم مشکوکه. یه جورایی منو یاد طبرزدی میندازه.

خلبان کور:
من هم اگر هم‌چون خدا این‌همه وکیل مدافعِ قهار داشتم، البته در هر دادگاهی تبرئه می‌شدم.

امروز یاد گرفتم که هیچوقت نباید به هوای تورنتو اطمینان کرد. دیروز برای اولین بار بالای صفر بود و آفتابی. منم فکر کردم امروز دیگه خیلی که فرق نمیکنه. کمتر پوشیدم. اولش بارون شروع کرد، بعد شد برف و آخر شب که داشتم برمیگشتم کولاک. نیم متر برف نشسته بود.

بی بی سی فارسی:
درحاليکه بازرسان حقوق بشر سازمان ملل متحد هم اکنون در تهران هستند تا موارد نقض حقوق بشر در ايران را مورد بررسی قرار دهند، صبح روز چهارشنبه 19 فوريه دادگستری سنندج اعلام کرد يک زندانی سياسی کرد را اعدام کرده است.

وبلاگ از سینما یه مسابقه برای پیشبینی نتایج اسکار گذاشته با جایزه!

دوستان. وبلاگ من بیننده زیادی نداره. اینجا چیزی که دلم میخواد مینویسم و میدونم همیشه یه سری هستن که بخونن. حالا خونواده یا دوست یا هر چی. یه سری وبلاگ هم هست که میخونم و نمیدونم که اونا هم مال منو میخونن یا نه. بخونن البته خوشحال میشم ولی برعکسش نیست که اگه نخونن یا بهم لینک ندن منم نخونم. چون اصولاً یه سال وبلاگ میخوندم بعد شروع کردم به نوشتن.
گاهی وبلاگ جدید و خوبی پیدا میکنم و مدتی میخونمش. هر موقع احساس کردم که بهش علاقه دارم تو لینکهای وبلاگم واردش میکنم. اونم فقط برای دسترسی راحت تر نه چیز دیگه. چون من لینکهای مورد علاقه ام رو از توی وبلاگم چک میکنم.
هر موقع هم حس کنم دیگه به یه وبلاگ علاقه ندارم لینکشو ورمیدارم و گه گاه بهش سر میزنم نه هر روز. تو این مورد هم تعارف ندارم.
من بسیار بسیار علاقه مند به آشنایی و ارتباط با بقیه هستم و خوشحال میشم که ایمیل بزنین. اما اگه برای لینک دادن و این کارهاس لطفاً نزنین. چون من دوست ندارم دروغ بگم یا کسی رو ناراحت کنم. و کسی که به من ایمیل میزنه و تقاضای تبادل لینک و لوگو میکنه مجبورم میکنه که یکی از این دو کار رو بکنم. که اون یکی هیچوقت دروغ نیست. جواب هم نمیتونم ندم چون حس میکنم بی ادبیه. بنابرین تنها نتیجه اش ناراحتیه که واقعاً اینو دوست ندارم.
و همون طور که گفتم از لینک دادن من ویزیتورهای کسی زیاد نمیشه. همینجوریش هم حسابی تعجب کردم که از این پیشنهاد ها بهم شده. چون همونطور که گفتم بیننده زیادی ندارم.
صد بار این مطلب رو ادیت کردم که یه جوری نباشه که کسی ناراحت شه. اما اگه به کسی برخورده واقعاً متاسفم ولی کاریش نمیتونم بکنم. ترجیح میدم قال این قضیه رو همینجا بکنم.

ضایه جوانمرگ شد. بدون گفتن هیچ دلیلی.

یه سایتی هست که یه سری فیلمهای ایرانی رو گذاشته و میشه به صورت آنلاین دید. البته خب سرعت بالا میخواد و هر کسی دیدنش براش راحت نیست (داونلود هم نمیشه، من زور زیاد زدم) ولی مسئله اینه که نمیفهمم کپی رایت اینا کشکه؟ حالا قدیمی ها به کنار، اعتراض، عروس آتش، سگ کشی، شوکران و ... هم از جدیدا هستن. مثل اینکه ایرانیا هر جا باشن و تو هر صنعتی اینجور چیزا رو ... هم حساب نمیکنن.

اینو یادم رفته بود قبلاً بنویسم. یه باربر فرودگاه در ارتباط با فروش یه راهنمای خلبانی ایر کانادا در حراج سایت E-Bay دستگیر شده.
به خاطر اینکه اینجور راهنماها اطلاعات حساسی وجود داره که میتونه مورد استفاده تروریست ها قرار بگیره.

تا به حال شده یه مدت طولانی به یه چیزی امید بسته باشین و یهو همش پایین بریزه؟ تا به حال شده احساس احمق بودن بهتون دست بده؟ تا به حال شده احساس کنین حالتون داره از زندگی بهم میخوره؟

نتایج غرور آمیز تیمهای ایتالیایی (بجز میلان که حسابش جداس) رو به همه طرفداران تبریک میگم. امیدوارم غم آخرتون باشه. مخصوصاً یوونتوسی ها و اینتری های سه تایی شده.
اینجا ورزش فقط هاکی و بسکتباله. فوتبال هیچی نمیشه دید. اصلاً اهلش نیستن. ما هم به همین خاطر از فوتبال محروم شدیم. باز خوبه اینترنت و سایت یوفا هست و حداقل میشه گلها و صحنه های مهم بازی رو از اونجا دید.

محسن سازگارا دستگير شد. (بی بی سی فارسی)
اصولاً راست راست گشتن سازگارا با اون نامه ای که به رهبر نوشته بود بیشتر تعجب آور بود.

یه نمونه از تبلیغ های ایرانی اینجا. یه خانم مشاور املاک آگهی فرمودن: اگر خانه شما را نفروشم خودم میخرم!
انگار که مثلاً دارن با دوستشون کل کل میکنن.

امیدوارم خرید پیرا صاحب بلاگ اسپات توسط گوگل حداقل باعث بشه این از کار افتادن سایتش کمتر بشه. دیشب باز سایتش کار نمیکرد و نتونستم چیزی بنویسم.

من نمیدونم این سیستم اعتراض با لخت شدن رو کی اولین بار انجام داد و مدش کرد. البته روشنه که این کار باعث میشه عده بیشتری ببینن و خبردار بشن! اما واقعاً دیگه شورش دراومده. آخرین مثالش این دو تا خانم هستن که در اعتراض به تجارت پوست حیوانات بدن خودشون رو مثل پلنگ رنگ کردن.
منبع: متروپوینت

از Privacy published:
مقام معظم رهبري:“ما هرچه داريم از اين انقلاب داريم“
..شما كه بعله!

این روزا یه مقدار مجبورم کمتر سراغ اینترنت و وبلاگ بیام، چون باید به زودی امتحان تافل بدم که بالاخره باید براش خوند یه مقدار. بنابرین اگه دیر دیر نوشتم شرمنده. (یکی نیست بگه نه که قبلش خیلی مرتب مینوشتی؟)

یه جورایی لس آنجلس لیکرز نشون داد که امسال دیگه از قهرمانی خبری نیست. بعد از باخت روز چهاردهم به سان آنتونیو که توی زمین خودش هم بود دیشب هم به نیویورک باخت و بعد از شش برد که همه بهش امیدوار شده بودن دو باخت پشت سر هم داره. البته احتمالاً به PlayOff میرسه اما با این وضع بعید میدونم بتونه جلوی تیمهای خوب این فصل مثل دالاس ماوریکز، ساکرامنتو کینگز، یا همین سان آنتونیو دوام بیاره.
ضمناً یه چیزم بگم به اطلاعاتتون اضافه بشه. فکر میکنین بلیط مسابقات NBA (بسکتبال) یا NHL (هاکی) چقدره؟ تورنتو توی هر دوتا لیگ تیم داره و بازیها اینجا هم برگزار میشه. هر بلیط از چهارصد دلار کانادا شروع میشه. من از اون به بعد بود که فهمیدم از کجا میارن با آقای شکیل اونیل قراردادهای میلیاردی میبندن.

دیشب بالاخره خودمو راضی کردم که کارتون Monster's Inc. رو ببینم. هی میگفتم زشته، کارتون دیدن از ما گذشته. و بعد که دیدم فهمیدم که عجب اشتباهی کردم که زودتر ندیدمش. واقعاً قشنگ بود و به آدم بزرگها هم توصیه میکنم ببیننش. موضوع تازه و جالبی داشت. هیولاهایی که انرژی شهرشون از جیغ ترسوندن بچه ها تامین میشه! به علاوه گرافیک سه بعدی عالی و خوشرنگ آدمو کاملاً جذب میکرد. واقعاً کار این طراحی سه بعدی میخواد به کجا برسه؟
دختر کوچولویی که توی فیلم بود عین بچه آدم میموند، حتی از اونم بامزه تر و دوست داشتنی تر. فیلم رو ببینین ممکن نیست عاشق این بچه نشین. واقعاً عالی ساخته شده.
به هر حال بعد از شرک دومین کارتونیه که خیلی ازش لذت بردم. توی این شرایط که واقعاً فیلم خوب کمه گاهی میشه یواشکی سراغ کارتون هم رفت!

این چند روزه یکی از دوستای همخونه ای من از کالگاری (یه شهر دیگه کانادا، شمال غربی تورنتو) اومده بود اینجا که شاید برای دانشگاه تورنتو بخواد اقدام کنه و میخواست شرایط رو ببینه. دو تا پا داشت دو تای دیگه هم قرض کرد و رفت. مالیاتشون اونجا هفت درصده اینجا پونزده درصد، هزینه یه خونه یه خوابه اینجا برابر خونه سه خوابه اونجاس، هزینه حمل و نقل اینجا حداقل چهار برابر اونجاس و یه چیزی که دیگه خیلی شاکیش کرده بود هوا بود. با اینکه اونجا شمالیتره اینجا سردتره و اون بیچاره هم دقیقاً هم به دورانی خورده بود که اینجا تو روز سی درجه زیر صفر بود!
خلاصه آخرش اون داشت به ما میگفت که بیاین بریم کالگاری!

یه جوک سیاسی باحال از کوچ

خبرنگاران از بوش ميپرسند «چه مدرکي داريد که صدام حسين سلاحهاي کشتار جمعي در اختيار دارد؟»
بوش هم جواب ميدهد «ما همه رسيدهايش را نگه داشته ايم.»

نمردیم و اکران افتتاحیه یه فیلم هالیوودی رفتیم. اکران اصلی DareDevil فرداس. اما اصلاً چیزی نبود که انتظارشو داشتم. فکر میکردم از Spiderman بهتر باشه. اما اصلاً به اون نمیرسید. به هر حال اینم چیزیه که میتونن حالا حالا ها ازش پول دربیارن.
ضمناً ولنتاین هم مبارک.

امشب بیباک (ِDareDevil) اکران میشه. شاید رفتیم.

یه مطلب عالی خوندم.

يک ميليون و پانصدهزار سال بعد در چنين روزي:

پليس هستي(UP: Universal Police) سرانجام موفق به دستگيري خداوند شد. به گزارش خبرگزاري هاي EarthCoverage و MarsNews، نيروهاي فداکار پليس هستي که چهارهزار سال پيش با سفينه ي UltraVelacity (که با مجذور سرعت نور(C^2) حرکت ميکند) عازم اين ماموريت شده بودند، در پيامي که ديروز دريافت شد از دستگيري خداوند خبر دادند. اين پيام احتمالا هزار سال پيش مخابره شده است و آنها حدود پانصدسال بعد به زمين خواهندرسيد.
قرار است خدا به اتهامات زير محاکمه شود:
۱- نشر اکاذيب از طريق فرستادن بيست و چهار هزار پيامبر
۲- ترويج تروريسم و تهديد امنيت گيتي با دادن وعده ي بهشت به تروريست ها
۳- قتل تريلياردها انسان از طريق مزدور ويژه ي خود موسوم به عزرائيل
۴- تلاش براي ايجاد مانع در راه تعالي علم و دانش بشري براي حفظ قدرت خود و عمالش
۵- اهانت به کفار و ملحدين و شک گرايان
۶- شکنجه و اعمال خلاف حقوق بشر
۷- انسان سوزي(holocaust) در کوره هاي عظيم آدم سوزي موسوم به جهنم
۸- ترويج بي بندوباري و اعمال خلاف عفت عمومي از طريق بيان داستانهاي سکسي و توصيفات آنچناني در کتابهاي آسماني خود
۹- آفرينش آخوند
۱۰- تلاش براي حفظ و گسترش بي عدالتي از طريق آموزه هاي افيوني


هنوز کسي براي وکالت خداوند اعلام آمادگي نکرده است.
کارشناسان حقوقي عقيده دارند که به احتمال زياد خداوند به اشد مجازات محکوم خواهدشد.

تلگرافی، سه شنبه شب، سینما، شیکاگو، نامزدی سیزده اسکار، چهار صبح، خستگی، خواب

نام فیلم: تازه کار
کارگردان: راجر دونالدسون
بازیگران: آل پاچینو، کالین فارل، بربجیت مویناهان، گابریل مچت
موضوع: جیمز کلیتون (کالین فارل) از طرف والتر برک (آل پاچینو) به عضویت در سیا دعوت میشود. اما قبل از قبولی، او و عده ای دیگر باید در کمپ مخصوص آموزش ببینند و در امتحانات موفق شوند. امتحانات به صورتی طراحی شده اند که تشخیص آن از واقعیت بسیار مشکل است. هیچ چیز همانی نیست که به نظر میرسد. جیمز به خاطر علاقه ای که به لیلا (بربجیت مویناهان) یکی دیگر از شرکت کنندگان پیدا کرده دو بار در امتحانات ناموفق عمل میکند و در نتیجه اخراج میشود. اما برک به سراغ او میاید و اظهار میکند که همه اینها فقط صحنه سازی بوده و او به عنوان مامور مخفی انتخاب شده است و از ابتدا قصد بر این بوده که او و لیلا را بهم نزدیک کنند. زیرا لیلا جاسوس است و جیمز باید با استفاده از روابط خود با او روش کار لیلا و کسی را که اطلاعات را به او میدهد پیدا کند. با پیش رفتن جریان لیلا به جیمز میگوید که این هم فقط یک امتحان است و کار به جایی میرسد که تشخیص واقعیت از امتحان ممکن نیست و حتی آدمها هم همانی نیستند که به نظر میرسند....

اصولاً دیدن فیلمی که آل پاچینو بازی کنه لازمه. از هر لحظه بازی این موجود لذت میبرم. این فیلم رو هم فقط برای این رفتم. هر چند که کاملاً معمولی بازی کرده اما بازم دیدنیه. به هر حال بازیش در بیخوابی کریستوفر نولان خیلی قویتر بود و متاسفانه کاملاً ندیده گرفته شد.
کالین فارل بازیگر پرکار و تازه اوج گرفته این روزهاس. گزارش اقلیت با تام کروز، کیوسک تلفن و بیباک جدیدترین قهرمان کامیک بوک سینمایی شده از کارهای اخیر اون هستن.
فیلم چیز خاصی نداره. اما از روش غافلگیری تماشاگر خوب استفاده کرده و اینو تا آخر هم ادامه میده. یه نکته جالب این بود که وسط فیلم لیلا یه مکالمه فارسی با پسر دیگه ای که بعداً به عنوان همدستش دیده میشه داره! من که دلیل دیگه ای به ذهنم نرسید جز اینکه این رو اضافه کرده بودن که شک تماشاگر به اونا زیاد بشه. فارسی حرف میزنن پس دیگه جاسوس و خرابکار بودن قطعیه!
بهرحال من فیلم رو فقط برای دیدن آل پاچینو رفتم و غیر از اینم چیزی نداره. که البته خود بازی پاچینو هم از اوج خودش فاصله زیادی داره.
ارزشیابی: دو از پنج

ترجمه ها:
تازه کار: The Recruit
بیخوابی: Insomnia
گزارش اقلیت: Minority Report
کیوسک تلفن: Phone Booth
بیباک: DareDevil

لینکها:
The Recruit
Insomnia
Minority Report
Phone Booth
DareDevil

ضمناً من خودم همیشه از Yahoo Movies استفاده میکنم. اگه خواستین لینک به سایت رسمی فیلم سمت چپ پایین تو همون صفحه هست.

باز هوا اساسی سرد شده. الان سی درجه زیر صفره. آدم از زندگی سیر میشه وقتی میره بیرون.

یه سری به ما اعتراض کردن که آقا چرا بی تربیت شدی؟ این سه نقطه ها چیه مینویسی؟
خواستیم جواب بدیم که کجای سه نقطه گذاشتن بده؟ تقصیر من چیه؟ مشکل از شماست که فکرتون خرابه!
مثلاً مورد قبلی، اینجاس که باید گفت .... تو این شانس. میتونه باشه "گند بزنن". نمیگم هست. میگم اینم یکیشه.
اصلاٌ به نظر من استفاده از سه نقطه کار خیلی خوبیه. باعث پرورش فکر میشه! هر کسی میتونه فکر کنه که با چه چیزایی میشه پرش کرد. ضمناً شخصیت شناسی هم هست. میتونین مقدار انحراف خودتون رو از جوابهایی که به ذهنتون میرسه بفهمین! میبینین پشت یه سه نقطه گذاشتن ساده چقدر اهداف نهفته هست؟!

فالوم گنگ
این اسم رو شنیدین؟ من اولین بار فکر کنم دو سال پیش بود که تو روزنامه خوندم که دولت چین فعالیت یه گروهی به این اسم ممنوع کرده و طرفدارهاشونو گرفته و این حرفا. همین. دیگه چیزی نشنیدم تا امروز.
دیروز یه پسره اومده بود محل کارم. منم خستگیم کاملاً معلوم بود. بهم گفت خیلی خسته ای. گفتم آره. امروز کار زیاد داشتم و این حرفا. بعدم یه خورده صحبت کردیم و رفت. امروز باز اومد. بعد آخرش گفت دیگه خسته نیستی؟ گفتم چرا اما نه مثل دیروز. بعد گفت به مدیتیشن عقیده داری؟ رک و پوست کنده گفتم نه. گفت ما یه سری تمرینها داریم که خیلی خوبه. آدم وقتی انجام میده انرژی میگیره. از فالوم گنگ چیزی شنیدی؟ گفتم نه. اون موقع یادم نبود واقعاً. گفت یه چیز چینیه و یه سری تعلیمات داره و یه سری حرکات که انجام میدی و خیلی خوبه و این حرفا. صد میلیون الان عضو داره و توی خود چین قدغن شده. هیچ چیز سیاسی و دینی هم نیست. آخرش هم یه تبلیغ 2 صفحه ای داد بهم که بخونم و دعوتم کرد که برم. خودش کاستاریکایی بود.

شب موقع خونه برگشتن یادم افتاد و تو راه خوندمش. فعلاً اینا رو ترجمه کردم که یه آشنایی باشه.

صداقت، دلسوزی، شکیبایی

فالوم دافا، همچنین شناخته شده به عنوان فالوم گنگ راهیست برای بهبودی بدن، فکر و روح. تشکیل شده از تمرین، تفکر و تعلیماتی که ریشه در فرهنگ چین باستان دارند.
تمرین به واسطه حرکات آهسته و راحت خود شناخته شده است. تمرینات فالوم دافا با وجود سادگی و آهستگی در بهبود سلامتی موثر است. داستانهای نیروی شفابخش فالوم دافا زیاد است.
قسمت دوم تعلیمات آن در مورد چگونگی شخص بهتری شدن است. هسته این تعلیمات سه قانون صداقت، دلسوزی، شکیبایی است .....
فالوم دافا در 1992 در چین آغاز شد و اکنون صد میلیون نفر در چهل کشور مختلف پیرو آن هستند.
فالوم دافا بدون هزینه و برای هر کسی آزاد است. هیچ مرام دینی یا عبادتی در آن وجود ندارد...

این یه خلاصه از معرفیش بود.
خب من خودم اصلاً و ابداً اعتقادی به این چیزا ندارم. به اون گنده گنده ها هم عقیده ندارم چه برسه به این. اصلاً به این قبیل چیزا هم همیشه با بدبینی نگاه میکنم. مثلاً چیزی که من حس کردم این بود که با اینکه خیلی سعی کردن بگن مرام دینی یا عقیدتی نیستن ولی بعضی جاها میشد فهمید که بدشون نمیاد باشن. ضمناً جربان صد میلیون در چهل کشور هم احتمالاً به این صورته که نود و نه میلیون و تهصد و شصت و یک نفر چینی هستن و سی و نه نفر از جاهای دیگه! چون یه جای دیگه در مورد سرکوب دولت چین خودشون نوشتن که دز انتهای سال 98 طبق برآورد خود دولت چین 70-100 میلیون نفر در چین تمرینات رو انجام میدادن. اما گذشته از این حرفا بعد از خوندن اینا یاد فیلم باشگاه مشتزنی یا همون Fight Club افتادم. لطفاً نگین ندیدین که این یکی از شنیع ترین کارهاییه که یه نفر ممکنه انجام بده. واقعاً دیدن اون بر هر انسانی واجبه. توی اونم اول باشگاه برای خالی کردن آدمها تشکیل میشه ولی آخرش از همون آدمها برای خرابکاری استفاده میشه. با همون قوانین و تعلیمات اولیه. نمیگم هدف اینا هم همینه. شاید نباشه ولی از کجا معلوم که نشه؟ آدم آدمه. اومد و یه روز این آقای موسس تصمیم گرفتن از این کارها بکنن. فکرشو بکنین یارو 100 میلیون سرباز آماده داره.
در راستای عقاید اقتدارگرایی خلبان باید بگم دولت چین کاملاً حق داشته و کار درستی کرده که اینارو غیر قانونی اعلام کرده و جلوشونو حتی به قیمت دستگیری و زندان گرفته. واقعاً خوب تشخیص داده که ممکنه یه تهدید باشن. یه دولت مقتدر از اینجور چیزا باید جلوگیری کنه. خطرناکه.

در تمام مدتی که اینجا بودم حتی یک بار نشده بود که بخوام چیزی توی این تلویزیون لعنتی نگاه کنم. حتی یک بار. الان بازی NBA All Starts داره انجام میشه منم کارمو زود تعطیل کردم اومدم اینو ببینم. نمیدونم چه مرگشه که نشون نمیده. طبقه بالا داره نشون میده ولی اینجا نه.
اینجاس که باید گفت .... تو این شانس.
خیلی شاکیم، خیلی.

داستانی از نادر ابراهیمی

پ.ن: نمیدونم مشکل از کامپیوتر منه یا وبلاگ نت پد ایرانی ولی باز نمیشه. اگه شما هم این مشکل رو دارین مستقیم به این وبلاگ برین. این داستان رو در مطلب تاریخ Wednesday, February 05, 2003 پیدا کنین.

Norton Internet Security به نظر من بهترین برنامه بین فایروالها است. امکان Block کردن تبلیغات و popup ها رو هم داره و این کار رو درست انجام میده. مثلاً Zonealarm وقتی این خاصیتش فعال میشه روی وب سایتها تاثیر میگذاره و بعضیها درست نمیکنن و به جای تبلیغات مطالب اصلی رو حذف میکنه. مشکلی که من تا همین دیروز داشنم و با جایگزین کردن اون برطرف شد.
NIS امکانات خیلی زیادی داره و از نظر حفاظتی خیلی خوب عمل میکنه. Norton Antivirus رو هم همراه خودش داره. بصورت خودکار برنامه های معروف رو شناسایی میکنه و اجازه استفاده از اینترنت رو به اونا میده. ضمناً برنامه های دیگه رو هم با آدرس کامل نشون میده. امکانی که Zonealarm نداره و خیلی وقتها نمیشه فهمید برنامه ای که قصد اتصال به اینترنت رو داره چیه.
البته اینم باید گفت که حجم NIS خیلی از ZoneAlarm بیشتره. NIS 2003 به صورت فشرده 63 مگابایت حجم داره در حالیکه Zonealarm کمتر از 4 مگابایته. و همین باعث میشه که Zonealarm بیشتر استفاده بشه و طبیعی هم هست چون 63 مگابایت اصلاً کم نیست.
به هر حال اگه قرار به داونلود نباشه NIS به نظر من بهتر از همه اس.

گربه گم شده
امروز داشتم میرفتم سر کار این آگهی رو توی یکی از خیابونهای اطرافمون چسبونده بودن. جایزه برای پیدا کردن گربه گمشده شون.
داشتم فکر میکردم چقدر مشمئز کننده اس. یه جاهایی توی دنیا مردم به فکر نمردن از گشنگی هستن و یه جاهایی مثل اینجا....
واقعاً حال آدم بهم میخوره.

این مطلب قدیمیه ولی اگه نگم وجدانم راحت نمیشه.

محمد خاتمی، رييس جمهور ايران، گفته است: "يك پيمان نانوشته و ناميمون ميان عواملی در داخل و خارج وجود دارد كه سعی در ناكارآمد نشان دادن نظام، حكومت و دولت و القای ناموفق بودن تجربه مردم‌سالاری دينی دارد." ....
رئيس جمهوری ايران افزود که بسياری از مشکلات موجود ناشی از قانون اساسی است....
او در پايان اظهاراتش تاکيد کرد که وی آينده کشور را روشن می داند و افزود که نبايد خيلی هم عجول بود و گفت که مشکلات به لطف خداوند حل می شود.

نتیجه گیری:
- آقای خاتمی زنده هستن. حرف زدن هم بلدن بزنن.
- ایشون فراموش کردن که اواخر دوره اول ریاست جمهوریشون در جواب به جوی که در مورد تغییر قانون اساسی پیش اومده بود فرمودن هر کسی این حرفو بزنه خیانتکاره.
- بابا چقدر عجله دارین شما. 8 سال که چیزی نیست. ضمناً چرا انتظارای زیادی دارین. به من رای دادین که دادین. اینا که وظیفه رئیس جمهور نیست. خدا باید این چیزا رو حل کنه.
- مملکت داره عالی اداره میشه. آخه چطور نمیبینین؟ کجای این نظام و حکومت و دولت مشکل داره؟ چرا ... میگین؟

آقای خاتمی مردم رو احمق فرض کردن که یه همچین حرفایی میزنن. بهتره همون ساکت بمونن و دیگه به آدم توهین نکنن.

من میخواستم کمال تشکر خودم رو از کمپانیهای Adobe و HP اعلام کنم.
امیدوارم به هر چی میخوان برسن. دلیلش هم محفوظه.

یادتونه چند وقت پیش نوشته بودم یکی داره از تلفن ما استفاده میکنه و معلوم شد خط یکی با ما مشترک بوده؟ و ضمناً پیشبینی کرده بودم که داره راه دور زنگ میزنه و قراره قبضش برای ما بیاد حال کنیم؟
اومد.211$ . یارو همش هم به چین زنگ زده! جالبه که از وقتی فهمیده مشترکه مدتش هم بیشتر شده.
حالا فردا باید زنگ بزنم درستش کنم. قرار بود اگه راه دور بود حذف کنن. امیدوارم بازی درنیارن که اصلاً حوصله ندارم.

دیشب یه مشکل احمقانه با بلاگر داشتم که اصلاً وارد نمیشد. خلاصه نتونستم بنویسم. البته میتونست از ویندوز من هم باشه که دوباره نصبش کردم.
دیشب طبق معمول سه شنبه شب ها رفتیم سینما. The Recruit. در موردش مینویسم.
هوای اینجا هم که چند روزی خوب شده بود دوباره به حالت قبلیش برگشت. این خوبی که میگم منظورم طرفای صفره!
اصولاً آدم وقتی اسم سرما رو میشنوه بسته به تجربه خودش یه تصوری میکنه. بنابرین ممکنه یه سری نفهمن وقتی من میگم سرده یعنی چی. سرمای اینجا یعنی اینکه وقتی نفس میکشی احساس میکنی داخل بینیت کاملاً یخ بسته و هوا خوب وارد نمیشه، یا مثلاً وقتی از بیرون میای توی خونه و به صورتت دست میزنی کاملاً سفت و منجمد بودنش رو حس میکنی.

ساعت 4 صبحه و من دیگه به این فرم رضایت دادم. دیگه حالم هم داره از Frontpage و WebDesign و این حرفا بهم میخوره. ما بهتره بچسبیم به برنامه نویسی خودمون.
دیگه این شد قیافه وبلاگ ما. اگه اشکالی هم داره به بزرگی خودتون ببخشین. من اصلاً اینکاره نیستم و برای همین هم کلی وقت صرف کردم. اما خودم کردم و فکر کنم برای کسی که بار اولشه بد نیست. وقت بیشتری هم ندارم که براش بزارم. حالا به مرور زمان سعی میکنم بهترش کنم. اگه نظری داشتین ایمیل بزنین.
ضمناً نظرخواهی هم فعلاً نذاشتم. هم دردسر بود هم فعلاً علاقه ای ندارم و لازم هم نمیبینم. حالا شاید بعداً گذاشتم.
لینکها رو یه مقدار تغییر دادم و اضافه و کم کردم. دو تا قسمت اضافه کردم مربوط به آخرین فیلمهایی که دیدم و آلبومهای موسیقی که شنیدم. در موردشون هم سعی میکنم بنویسم.
به فکر اضافه کردن چند تا چیز دیگه هم هستم که هر موقع انجام شد توضیح میدم.
دیگه دارم از هوش میرم. بقیه اش بمونه برای بعد.

از همه اونایی که میان اینجا و میبینن خبری نیست معذرت میخوام. به زودی دوباره شروع میکنم به نوشتن و مرتب. فقط الان یه مقداری کارهایی دارم که باید درست بشه و بعدشم میخوام حالا که اینقدر معطل کردم دیگه با ظاهر جدید بیام. پس بازم شرمنده.