آسمان


My Chemical Romance - The Black Parade - The Sharpest Lives


Thursday, June 16

ديروز هم پسرخاله ما ميخواست يه سري عكس از فعاليتهاي انتخاباتي بگيره. رفتيم هفت تير. سمت جنوبي ميدون از ستاد قاليباف و لاريجاني سي دي هاي فيلم تبليغاتيشونو گرفتيم. بعد سمت شرقي كلي وايساديم. هيچ خبري هم نبود. از يكي از بچه هايي كه داشتن تراكت معين پخش ميكردن پرسيدم پس تجمع كجاست؟ گفت دور ميدون پخشه! چون اجازه ندارن وايسن. بعد پرسيد اومدي كيو ببيني؟ ميگم يعني چي؟ ميگه من ميخوام حسين درخشان رو ببينم! ميگم من تو تورنتو اينقدر ديدمش فرار كردم ا.مدم اينجا كه راحت شم! ولي ولكن ما نيست.
آخرش رفتيم اون سمت ميدون. امير رو ديدم كه داشت تراكت پخش ميكرد. گفت پايينتر يه سري هستن. ارغنده پور و پرستو دوكوهكي رو فقط ميشناختم. علي مصفا هم چند دقيقه اي پيداش شد. ميرم امير رو پيدا ميكنم. يه نفر معلول داره باهاش بحث ميكنه. چند نفر ديگه ام اضافه ميشن. همه مخالف معين يا اصلاً شركت در انتخابات. به امير ميگم برم كمك بيارم برات؟ آخرش خودم و سرخاله ام به كمكش ميريم. امير كف كرده كه ما كه خودمون رو زده بوديم به تحريمي چطور با اين شدت داريم از معين دفاع ميكنيم. نيروي انتظامي مياد بحثو تموم ميكنه: توي پياده رو واينسا آقا! گروه گروه ملت توي چمن هاي كنار ميدون وايسادن و مشغول بحثن. طرفهاي آخر برنامه امير باز پيداش ميشه: حسين رو ديدي؟ نه جدي جدي اينجاس. منو از بين جمعيت ميبينه. خوشحال ميشه. احساس تورنتو بودن بهش دست داده انگار. از خيل طرفدارها در ميشم به زور كه ازش شماره تلفن بگيرم كه بهش زنگ بزنم بعداً. ارغنده پور بهش ميگه اگه احساس امنيت نميكني زياد نمون و برو. حسين هم وقتي بهش ميگم ميخوام برم ميگه نرو. بمون اينجا هواي مارو داشته باش! تو آشنايي. كاري ندارم ميرم كنار وايميستم. ملت دارن باهاش عكس ميگيرن، فيلمبرداري ميكنن، صداشو ضبط ميكنن.... آخر معروف بازي. سئوالهايي كه ميپزسن هم عاليه: چرا به فلان چيز لينك ندادي؟ چرا مطالب ما تو صبحانه پاك ميشه؟ ما پول نميتونيم به خارج بفرستيم يه راهي پيدا كن. يكي ديگه كه آخرشه: چرا سر انتخابات اختلاف ال گور و بوش رو خوب مشخص نكردي؟ بايد ميكردي!
يه لحظه فرصت گير ميارم بپرسم برنامه اش چيه و تا كي هست. اگه ميخواد ما ببريمش. ساعت نزديك نه داره ميشه. رفقاي منم ديگه حوصله شون سر رفته. يكي از بچه هاي ستاد معين مياد ميگه پراكنده شيم چون انصار دارن جمع ميشن جاهاي مختلف ميدون. اسم انصار مياد ديگه تموم. حسين و ميندازيم تو ماشين ميبريم.
بچه ها گير ميدن آقا جايزه برات نذاشتن ببريم تحويلت بديم! بهش ميگيم بيا بريم ستاد هاشمي شام بخوريم! نمياد. با حنيف مرزوعي توي نسيم قرار داره. ميبريمش اونجا. يكي داره خودشو بهش معرفي ميكنه: من ميرزا پيكوفسكي ام. خنده ام ميگيره. همين امروز براش ايميل زده بودم كه ببينمش. دنياي كوچيكيه. بهش ميگم كيم. با هيجان تمام داره از اوضاع حرف ميزنه. به حسين ميگم اگه ميخواي شب باز بيايم دنبالت. خودش هم نميدونه چيه برنامه اش. شماره اشو ميگيرم كه بعداً بهش
زنگ بزنم.
راه ميفتيم سمت بالا. وليعصر از زرتشت تا سر فاطمي رو طرفدارهاي معين قرق كردن. بعد ديگه خبري نيست تا جردن. اينجا همه هاشمي هستن. بالاي در ستاد يه رقص نور اساسي گذاشتن و يه آهنگ بزن بكوب كه بعداً ميفهمم معروفه به سي دي هاشمي. عين ديسكو. شام هم ندارن! ميريم توي وليعصر. باز همين بساطه. يه جا وايساديم غذا بخوريم كه باز امير رو ميبينم. با يه سري از بچه هاي نسيم مشغول تبليغه. ميگه طرفدارهاي هاشمي بالاتر دارن گل پخش ميكنن. ميريم سمت چهارراه پارك وي. از كنار طرفدارهاي هاشمي كه رد ميشيم معين ميگيريم دستمون و كنار معيني ها هاشمي! بعد احمدي ن‍ژاد و لاريجاني و قاليباف (به قول دوستم سردار بافندگي) رو هم اضافه ميكنيم! به قاليجاني راي بدين. فقط لاريباف. عكس العمل مردم هم جالبه. آقا MP3 ايه؟ كروبي كو؟ ستادش اونور ماشينه! مهرعليزاده و رضايي رو كم داريم كه ميشنويم رضايي انصراف داده و مهرعليزاده رو هم خودش رو ميبينيم و از اطافيانش ميگيريم. جند تا دختر خيلي خوشگل دارن براش تبليغ ميكنن. يارو كل ماشنش رو برچسب هاشمي زده و داره بهش فحش ميده و ميره. آقا چقدر گرفتي؟ من شنيدم سمند سي تومنه و پرشيا پنجاه تومن. داداش كولردار بيشتر ميدن؟ آقا به معين راي ميدي؟ ليلا فروهر بهتره. خانوم شما به كي ميدي؟ اون يكي داد ميزنه اكبر هاشمي نسب! يكي ديگه اكبر جوجه. چهار راه پارك وي زير پل ديگه ترافيك رسماً بسته ميشه. طرفدارهاي معين اومدن بالا و از كنار ستاد هاشمي دارن رد ميشن. دعوا نميشه خوشبختانه. باز امير رو ميبينم. داره ميره سمت تجريش. دو تا دختر جوون با پژو 206 كه هاشمي روش زدن كنار ما وايسادن. ميپرسم واقعاً به هاشمي راي ميدن؟ ميگن آره. فكر نميكردم جريان هاشمي جدي باشه. ولي انگار هست. بجز معين و هاشمي بقيه كانديدا ها كاملاً محو شدن. هيچ خبري از راستيها نيست. حالا ديگه ماشينهايي كه مثل ما پوستر همه رو زدن زياد شدن. ما همه رو جدا ميكنيم ميره.
يكهو حالم گرفته شده. چيزي كه به نظرم الكي و بي خطر ميومد حالا نگرانم كرده. اين مدت زياد وارد اين بحث ها نشدم. اين يكي دو روز هم به شوخي به امير مي گفتم كه سياسيت بي طرفي فعال اتخاذ كردم. ولي واقعيت اينه كه بجز معين انتخاب ديگه اي نميبينم. بي نهايت انتقاد به كل اصلاح طلب ها دارم. از خيلي هاشون بدم مياد. با خيلي سياستهاشون مخالفم.... ولي اين تنها انتخابيه كه دارم. نميتونم منتظر شم ملت به استخونشون برسه تا انقلاب كنن. نميخوام كشور هاي ديگه نجاتمون بدن. مشروعيت داشتن و نداشتن رو اصلاً مهم نميدونم و نتيجه اي براش نميبينم. به قول فاطمه حقيقت جو، معين كانديداي ايده آل من نيست. ولي به اوني كه من ميخوام نزديك تره. پس از همون امكان انتخاب كمي كه دارم هم بهتره استفاده كنم. پس فقط معين.

| Sepehr, 11:02 AM