آسمان: یه خورده روشنگری کنیم.


My Chemical Romance - The Black Parade - The Sharpest Lives


Monday, May 30

یه خورده روشنگری کنیم.

- محمد توی پست پناه به آبجو و سکوتش به گذر کردن من از ماکیاولی و فلسفه تحلیلی به دن آرام و جیمز جویس اشاره کرده بود. فکر میکنم چقدر خوب این موضوع رو فهمیده بود! همین چیزاش باعث میشه با وجود اینکه در اکثر مواقع نظراتش با من کاملاً فرق میکنه اینقدر باهاش حال کنم.
واقعیت اینه که این حرفش تا حد زیادی درسته. مشکلات زیادی که باهاش دارم سروکله میزنم باعث شده سعی کنم حداقل جاهای دیگه دنبال آرامش فکری باشم و برای خودم دردسر بیشتری درست نکنم. دیگه حوصله بحث ندارم و دلیلی براش نمیبینم. آخرش که چی آخه؟
برای همین یه خورده خط فکریم عوض شده. بیشتر دارم اقتصاد و تاریخ میخونم و کنارشم چیزای تکنیکی. فلسفه به ندرت مگه چیزای مربوط به کامپیوتر. سیاست هم خیلی گلوبال تر. سعی میکنم بیشتر یاد بگیرم تا اینکه حرف بزنم.
- وبلاگها رسماً احمقانه شدن. از تمام اونهایی که یه موقعی میخوندم تعداد کمی مونده که واقعاً بهشون علاقه داشته باشم. یه جماعتی فقط غر میزنن. یه جماعت دیگه هذیون میگن، یه سری چیزایی مینویسن که اصلاً خودشونم نمیدونن چیه. یه سری دیگه دارن زور میزنن خودشونو قاطی آدم ها کنن. سر تا پاشون داد میزنه این کاره نیستن، بعد نظریات سیاسی از خودشون صادر میکنن. یه سری دیگه هم میخوان متفاوت باشن. رک و پوست کنده آدم باید دلیل داشته باشه تا وبلاگ کسی رو بخونه. اونم با این بمباران اطلاعات و وقت کم. بعدشم یک خورده احساس رودربایستی با کسایی که لینکشون اینجا بود پیدا کرده بودم که دست و پام رو بسته بود.
برای همین چون از اون دسته آدمهایی نیستم که یه لیست صد متری میزارن کنار وبلاگشون که اصلاً نمیدونن کی هستن لیست رو برداشتم. یه سری که میشه رو با RSS میخونم و بقیه هم از Bookmark.
- توی این مدت زیاد با خودم کلنجار رفتم که اصلاً تعطیل کنم بره. از اونایی هم نیستم که تعطیل کنم دوباره برگردم. ولی آخرش که حساب کردم دیدم وبلاگم باعث آشنایی با آدمهای زیادی شده که بدون اون صد سال دیگه هم ممکن نبود بشناسمشون. بنابرین به همین رویه ادامه میدیم!
- یکی هم اینکه از این به بعد یه خورده راحت تر مینویسم. جدی بودن جواب نمیده.
پ.ن: کامنت هارم از ترس سیبیل مردم و اعتراضهایی که به آزادی بیان شد فعال کردیم.

| Sepehr, 4:18 PM