Thursday, April 21
دمکراسی؟
اين نوشته که لينکش را در وبلاگ پاگنده ديدم باز هم نظر من در وجود نژادپرستي در ذات اکثر ايراني ها تائيد ميکند.
قبلاْ هم در نوشته اي در اوج دوران بحث بر سر اسم خليج فارس موضعم در مورد اين مسئله را روشن کرده بودم که تجزيه طلبي نتيجه اي به بار نمي آورد و هنوز هم سر حرفم هستم. اما دليل تمايل به جدايي را مهم ميدانم و آنرا سياستهاي دولت و همين رفتارهاي نژادپرستانه ميدانم.
کل نوشته توهين و چرت و پرت محض است:
"واقعا آدم باید خیلی فرومایه و پست باشه که به خاطر نژادش که اگر پست تر نباشه قطعا بهتر نیست بخواهد از کشوری که هزاران سال متعلق به آن بوده جدا شده و ادعای استقلال کنه."
توجه کنيد: نژادش که اگر پست تر نباشه قطعا بهتر نیست.
"طرف نه تمدنی درخشانی در گذشته داشته که بتونه بهش افتخار کنه! نه هیچ کار درست و حسابی برای وطنش انجام داده ونه حتی تمایلی به افزودن به سواد و بالا بردن سطح فرهنگش داره آنوقت ادعای استقلال میکنه!"
سطح فرهنگ اين آقا خيلي خيلي بالا است. ايشان آنقدر سواد دارند که وبسايتهاي وايرد و اسلش دات و کاتکي را ميخوانند و نوشته هايشان را در وبلاگ خيلي تخصصي خودشان کپي ميکنند.
کامنتهاي مطلب هم خواندني هستند و باز نشان دهنده همين حماقت ذاتي. (زهرا اچ بي معروف هم باز شعور خودش را نشان داده) اما يکي از آنها که باعث شد اين مطلب را بنويسم اين يکي است:
"ايراني که تا کنون هربلايي سرش اومده از همون مکاني بوده که متاسفانه مردمانش انگار نه انگار که ايرانيند اينها همون مردمي هستند که جلوي پاي صداميان قرباني نذر کردند و الآن هم دلشان براي ملحق شدن به ديگر کشورهاي بي اصالت عرب تنگ شده ."
و البته ادامه صحبت نويسنده:
"نمیدانم اگر اینهمه پارسی که جانشان را برای همان تیکه از وطنی که حالا آقایان مدعی آن هستند فدا نمی کردند این مدعیان الان زیر پرچم و فرمان صدام سابق یا جانشینانشان چه میکردند؟"
پدر يکي از دوستان عرب من (که اتفاقاْ الان هم تورنتو است) نمونه عالي نادرستي اين طور پيشداوري هاي بيخود است. در ابتداي شروع جنگ عراقيها به او (که خود و خوانواده اش جزو آدمهاي معروف خرمشهر بوده اند و نفوذ زيادي بين مردم داشته اند) پيشنهاد پول زيادي ميکنند که با آنها همکاري و مردم را به تسليم ترغيب کنند. او اين پيشنهاد را رد ميکند و به خاطر همين هم چند بار مورد حمله قرار ميگيرد. بعد از شروع جنگ هم از آنجا که پزشک معروفي هم هست تا آخرين لحظه ممکن در خرمشهر باقي ميماند و به بقيه کمک ميکند. حتي يکبار با خوش شانسي تمام از مرگ ميگريزد و يک گلوله لبش را زخمي ميکند.
بعد از اتمام جنگ تنها چيزي که براي تمام مردم خوزستان باقي ميماند خرابي است و البته بدرفتاري. همين شخص به خاطر عرب بودن هنوز که هنوز است نتوانسته در دانشگاه به کرسي استادي که لياقتش را دارد برسد و آدمهاي ديگري که به صرف ريش و چاپلوسيشان جاي او را گرفته اند. اين جوابي است که در قبال ايران دوستيش گرفته. چه کسي به خودش حق ميدهد که اگر جدايي طلب باشد سرزنشش کند؟
يک سري دوستان ميپرسند نظرت در مورد انتخابات رياست جمهوري چيست؟ من هم هنوز دارم به اين فکر ميکنم که واقعاْ مردم ايران لياقت دمکراسي دارند؟ حقوق بشر را چطور بايد توي مغز نژاد پرستشان فروکرد؟
قبلاْ هم در نوشته اي در اوج دوران بحث بر سر اسم خليج فارس موضعم در مورد اين مسئله را روشن کرده بودم که تجزيه طلبي نتيجه اي به بار نمي آورد و هنوز هم سر حرفم هستم. اما دليل تمايل به جدايي را مهم ميدانم و آنرا سياستهاي دولت و همين رفتارهاي نژادپرستانه ميدانم.
کل نوشته توهين و چرت و پرت محض است:
"واقعا آدم باید خیلی فرومایه و پست باشه که به خاطر نژادش که اگر پست تر نباشه قطعا بهتر نیست بخواهد از کشوری که هزاران سال متعلق به آن بوده جدا شده و ادعای استقلال کنه."
توجه کنيد: نژادش که اگر پست تر نباشه قطعا بهتر نیست.
"طرف نه تمدنی درخشانی در گذشته داشته که بتونه بهش افتخار کنه! نه هیچ کار درست و حسابی برای وطنش انجام داده ونه حتی تمایلی به افزودن به سواد و بالا بردن سطح فرهنگش داره آنوقت ادعای استقلال میکنه!"
سطح فرهنگ اين آقا خيلي خيلي بالا است. ايشان آنقدر سواد دارند که وبسايتهاي وايرد و اسلش دات و کاتکي را ميخوانند و نوشته هايشان را در وبلاگ خيلي تخصصي خودشان کپي ميکنند.
کامنتهاي مطلب هم خواندني هستند و باز نشان دهنده همين حماقت ذاتي. (زهرا اچ بي معروف هم باز شعور خودش را نشان داده) اما يکي از آنها که باعث شد اين مطلب را بنويسم اين يکي است:
"ايراني که تا کنون هربلايي سرش اومده از همون مکاني بوده که متاسفانه مردمانش انگار نه انگار که ايرانيند اينها همون مردمي هستند که جلوي پاي صداميان قرباني نذر کردند و الآن هم دلشان براي ملحق شدن به ديگر کشورهاي بي اصالت عرب تنگ شده ."
و البته ادامه صحبت نويسنده:
"نمیدانم اگر اینهمه پارسی که جانشان را برای همان تیکه از وطنی که حالا آقایان مدعی آن هستند فدا نمی کردند این مدعیان الان زیر پرچم و فرمان صدام سابق یا جانشینانشان چه میکردند؟"
پدر يکي از دوستان عرب من (که اتفاقاْ الان هم تورنتو است) نمونه عالي نادرستي اين طور پيشداوري هاي بيخود است. در ابتداي شروع جنگ عراقيها به او (که خود و خوانواده اش جزو آدمهاي معروف خرمشهر بوده اند و نفوذ زيادي بين مردم داشته اند) پيشنهاد پول زيادي ميکنند که با آنها همکاري و مردم را به تسليم ترغيب کنند. او اين پيشنهاد را رد ميکند و به خاطر همين هم چند بار مورد حمله قرار ميگيرد. بعد از شروع جنگ هم از آنجا که پزشک معروفي هم هست تا آخرين لحظه ممکن در خرمشهر باقي ميماند و به بقيه کمک ميکند. حتي يکبار با خوش شانسي تمام از مرگ ميگريزد و يک گلوله لبش را زخمي ميکند.
بعد از اتمام جنگ تنها چيزي که براي تمام مردم خوزستان باقي ميماند خرابي است و البته بدرفتاري. همين شخص به خاطر عرب بودن هنوز که هنوز است نتوانسته در دانشگاه به کرسي استادي که لياقتش را دارد برسد و آدمهاي ديگري که به صرف ريش و چاپلوسيشان جاي او را گرفته اند. اين جوابي است که در قبال ايران دوستيش گرفته. چه کسي به خودش حق ميدهد که اگر جدايي طلب باشد سرزنشش کند؟
يک سري دوستان ميپرسند نظرت در مورد انتخابات رياست جمهوري چيست؟ من هم هنوز دارم به اين فکر ميکنم که واقعاْ مردم ايران لياقت دمکراسي دارند؟ حقوق بشر را چطور بايد توي مغز نژاد پرستشان فروکرد؟
| Sepehr, 2:17 PM