آسمان: November 2004


My Chemical Romance - The Black Parade - The Sharpest Lives


Tuesday, November 23

خلیج فارس

صبح میروم دانشگاه. سر کلاس اول دوست نزدیکم یک ایرانیست. سر کلاس بعدی یک کانادایی با مادر لبنانی الاصل. کلاس بعدی یک چینی. کلاس بعدی یک هندی - ایتالیایی و دو نفر کانادایی. بعد از کلاس ریاضی هم با دوست دیگر رومانیایی و دوست دختر شیلیایی ش میرویم غذا میخوریم و در مورد دولتهای احمقمان بحث میکنیم. دو نفر از دوستان نزدیکم ایرانی عرب هستند و دوست دختر یکی ترک. تمام این آدمها هم عقاید مختلف دارند. یکی مسلمان روزه بگیر است و یکی مشروب خور قهار. یکی مسیحی، یکی بهایی، یکی بودایی و یکی هیچ.
از خوبیهای کانادا بودن جامعه چند فرهنگی است و ارتباط با آنها. کم کم عادت میکنی که نژاد، مذهب و چیزهای دیگر از این قبیل اصلاً اهمیتی ندارند و نباید باعث ایجاد پیش زمینه ذهنی در ارتباطت با آدمها شوند.
بعد از عمری که در وبلاگها چرخی زدم دیدم موضوع روز اعتراض به نام خلیج فارس است و ملت مشغول امضا جمع کردن و بمباران هستند! دولت ایران هم طبق معمول مسائل جدی را ول کرده و واکنش های نسنجیده اش به مسائل بی اهمیت را ادامه میدهد. بالاخره آدمهای دولت از همین ملت هستند.
از اول انقلاب سیاست دولت همین بوده. سرکوب اقلیت های قومی مثل کردها، ترکها، بلوچها، ترکمن ها، عربها و بقیه. اجازه استفاده از زبانهای قومی شان را ندارند و کم کم این زبانها دارند از بین میروند یا کلاً مختص کشورهای همسایه میشوند. اینکه این کار چه افتخار یا نفعی دارد را من یکی درک نمی کنم. آیا فهمیدن این موضوع خیلی سخت است که در حالت آزادی خیلی از این اقلیت های قومی ترجیح میدهند جزئی از یک دولت مرکزی قوی (والبته با انصاف) باشند تا یک کشور بی اهمیت که توانایی اداره خود را ندارد؟ نتیجه تجزیه های قومی در یوگسلاوی سابق فقط تعدادی کشور کوچکتر و به تبعیت بی اهمیت در اروپا شد و هیچ نفعی هم برای مردمشان نداشت بجز مدتها جنگ و کشتار و ضررهای مالی سنگین.
در عصر جهانی شدن پافشاری به این چیزها به نظر من کار بیهوده ای است. همه دارند به سمت یکی شدن و همکاری حرکت میکنند و ایران و ایرانیها طبق معمول چند سالی عقب هستند و سعی میکنند خودشان را جدا و متمایز از بقیه نشان بدهند. اکثراً هم این موضوع خودش را در زمینه های مریوط به عربها نشان میدهد و همچنان نژاد پرستی ضد عربی بین ایرانیها رایج است. (نژاد پرستی شاخ و دم ندارد. حتماً نباید کله ها را تراشید و لباسهای عجیب غریب پوشید) اینکه عربها روزی به ایران حمله کرده اند و فلان و بهمان. کسی هم فکر نمیکند بعد از این همه سال حرف زدن و انرژی گذاشتن سر این موضوع چه نفعی به حالمان دارد. کشورهایی که تا گذشته نه چندان دور زیر استعمار کشور دیگری بوده اند زبان همان کشور را به عنوان زبان رسمی انتخاب میکنند تا توریست بیشتری جذب کنند و از دنیا جدا نیفتند. ولی ما هنوز به فکر چند صد سال پیش هستیم.
جالب اینجاست که همین آدمها با سیاستهای مشابه دولت کاملاً مخالف هستند. لجبازی با آمریکا و اسرائیل را هم من از همین جنس میبینم. نزدیکی ها یا دشمنی هایی بر اساس مذهب، نژاد، اتفاقات گذشته بدون فکر کردن در مورد تبعات آنها.
شاید اگر این رفتارهای بچه گانه را کنار گذاشته بودیم وضع امروزمان بهتر بود. روابط بهتری با کشورهای دیگر داشتیم و سیاستمان را هم بهتر پیش می بردیم. آنوقت دریای خزر را بدون توجه به ما تقسیم نمی کردند و دستمان هم کوتاه نمی ماند. سیاست در دنیای امروز بدون همکاری پیش نمیرود.

جدا از تمام این حرفها از آنجایی که این روزها با فرهنگ های احمقانه ایرانی به شدت درگیر هستم و زندگیم را بهم ریخته این را هم باید بپرسم که به کجای ایرانی بودن تان افتخار می کنید؟ نه جداً. کجایش افتخار دارد که زور می زنید تا حفظش کنید؟

اینها برایتان نان نمیشود. انرژی تان را جای دیگر مصرف کنید.

| Sepehr, 1:28 PM | link