آسمان


My Chemical Romance - The Black Parade - The Sharpest Lives


Saturday, January 17

امروز عصر به جلسه سخنرانی مسعود بهنود و شمس الواعظین رفته بودم. طبق معمول اصلی ترین نتیجه تاسف بود. از چیزهای مختلف و متفاوت.
- متاسفانه بخش زیاد جلسه هدر رفت. من البته با نیم ساعت تاخیر رسیدم (ترافیک مرکز شهر تورنتو روزهای شنبه اساسی است) اما هر دوی سخنرانها حرف زیاد قابل توجهی نزدند. بهنود هم که رسماً اعلام کرد مثل اکثر ما تحلیل و نظر دادن در حال حاضر از او برنمیاید و احتمالاً تا یک هفته به انتخابات هم وضعش همین طور خواهد بود و به گفته خودش "حالش خوب نیست"! چیزی که بعداً یکی از کسانی که سئوال میکرد از آن به عنوان توهین استفاده کرد.
- قسمت سئوال پرسیدن هم مزخرف بود. بدون اغراق بجز سئوال یاسر کراچیان (آکا وحید هراتی) خودمان (که جزو معدود کسانی است که تکلیفش در مسائل سیاسی روشن است و میداند چه میگوید) و یکی دیگر که دنبال سئوال او را گرفت بقیه کل وقت را با پرسش های چرت و پرت به هدر دادند.
- ممکن است از مارکس خوشم بیاید، ممکن است لنین را دوست داشته باشم، اصلاً عاشق مائو باشم. ولی حالم از کمونیست کارگری بهم میخورد. از کسانی که حتی طرز حرف زدن هم بلد نیستند، احترام به بقیه را نمیفهمند، در رویاهای خود زندگی میکنند و بدتر از همه اینکه از کل دنیا هم طلبکارند. کسی که به جای یک دقیقه پنج دقیقه حرف مفت میزند آنهم با توهین و داد و بیداد و بعد هم احتمالاً شاکی میشود که بلندگویش را قطع میکنند و آنرا نشانه پایمال شدن حقوقش میداند. کسی که متوجه این نمیشود که برگذارکنندگان مراسم نخواسته اند محل آن به جای تبلیغات حزبی تبدیل شود و اجازه نمایش کتاب به آنان نداده اند. زنی که به خاطر زندان بودن در سالهای اول انقلاب و آزار جنسی که دیده از دیگران طلبکار است. (که مرا یاد بسیجی هایی انداخت که تقاص جنگ و خون شهدا را از ماها میخواهند) این احمقها را فقط خودشان قبول دارند و بس. هر وقت توانستند احترام به دیگران را یاد بگیرند میشود به حرفشان گوش داد.
- شمس چند خاطره از قاضی مرتضوی تعریف کرد که دو تا کوتاهش را چون خیلی باحال بود مینویسم. یکی اینکه به جلایی پور سفارش کرده که از او دوری کند و گفته که شمس "ریمیل" دارد. جلایی پور متوجه نشده و پرسیده یعنی چی؟ منظورت ریمل مورد استفاده خانمهاست؟ آنکه وسیله آرایشی است که خانمها در کیفشان میگذارند. و مرتضوی گفته: نه. ریمیل شمس روی کامپیوتر است!
یکی هم اینکه در یکی از جلسات جلایی پور به او اعتراض میکند که سئوالات تو تفتیش عقاید است و از آنجا بیرون میرود. مرتضوی هم از شمس که باقی مانده میپرسد: به نظر تو این سئوالها تفتیش عقاید است؟ شمس هم نگاهی به سئوالات میکند و میگوید والا به نظر انگیزاسیون میاید. و مرتضوی هم میگوید انگیزاسیون شاید ولی تفتیش عقاید نیست!
اما حرفهای آخر هر دو سخنران خوب بود. شمس به این اشاره کرد که جنبش روشنفکری دینی زود به صحنه آمده و به همین دلیل ضرر کرده است و با شناسایی شدن آنها توسط محافظه کاران اکثراً سرکوب و از دور خارج شده اند.
ضمناً مقداری هم از سد سنت رایج در ایران حرف زد و آنرا بزرگترین مانع اصلاحات و به طور کلی مدرنیته دانست و اینرا هم گفت که محافظه کاران با داشتن پایگاه در سنت و اقتصاد بازار در ایران قسمت زیادی از قدرت را علاوه بر بعد سیاسی آن در دست دارند: بازار، کمیته امام با سرپرستی سه و هشت میلیون نفر، بنیادهای مختلف، صندوقهای قرض الحسنه و ....
و آخرش هم نتیجه را با حرف جالبی بیان کرد: مردم در ایران شب شعر خود را با اصلاح طلبها میگیرند، ولی زندگی روزمره شان را با محافظه کارها تنظیم میکنند.

| Sepehr, 11:54 PM