آسمان


My Chemical Romance - The Black Parade - The Sharpest Lives


Sunday, October 26

- چه مرگته این چند روزه؟
- هیچی. چیزیم نیست. کی گفته چیزیمه؟
- داری به چیزی فکر میکنی ها؟
- نه! به چی فکر کنم. اصلاً فکر کردن چیه.
- پس یه غلطی بکن. یعنی چی هی الکی وقت میگذرونی؟ اون ترجمه های امید و تموم کن. گفتن بهت وقت داری. ولی نه دیگه تا آخر دنیا.
- باشه حالا. میکنم. اون وقتش نمیگذره. آنارشیسم تا ابد جای ترجمه داره.
- بازی کن.
- خفه شو بابا.
- کتابایی که نصفه ول کردی رو تموم کن.
- حال ندارم.
- بشین یه مطلب تو اون free thoughts بنویس. بذار اونی که دعوتت کرده جزو نویسنده هاش پشیمون نشه که این دیگه کی بود ما فکر کردیم خوبه بیاریمش.
- حس اینگلیسی نوشتن نیست.
- ایمیل هاتو جواب بده. ملت دارن فحش خار مادر میدن دیگه.
- ...
- وبلاگ بنویس خب.
- مطلبم کجا بود؟
- یه دقیقه اخبار بخون کلی مطلب پیدا میکنی. ببین ایران داره سر غنی سازی اورانیم بازی در میاره.
- مرده شور خودشو، اورانیمشو، انرژی اتمیشو ببرن. همین چیزاش باعث شده الان اینجا باشم.
- آها دیدی داری به یه چیزی فکر میکنی.
آره. هر چی میخوام فکر نکنم، خودمو بزنم به اون راه، فراموش کنم، هر کاری کنم نمیشه. عروسی یکی از عزیزترین کسامه و من اینجام. اینور کره زمین. هر چقدر هم بهم بگن ساده اس، جداس، هر چیه مهم نیست. مهم اینه که من باید اونجا باشم. باید. اگه یه آدم بعد اون دو نفر قرار باشه اونجا باشه منم. نه کس دیگه ای. این جریان میگذره و تموم میشه. برای همیشه. و دیگه کاریش نمیشه کرد. من اونجا نیستم و دیگه هم نمیتونم باشم. بعضی چیزارو نمیشه جبران کرد.

| Sepehr, 2:42 PM