آسمان


My Chemical Romance - The Black Parade - The Sharpest Lives


Friday, October 31

خب، جریان بحث در مورد تناقض اسلام و حقوق بشر بالا گرفته و آخرش به مبتذل دونستن مطالب وبلاگ نویس ها کشیده. آقای شکراللهی از مطلب حسین درخشان انتقاد کرده که وارد حوزه ای شده که اطلاعاتی در مورد اون نداره و نباید اظهار نظر میکرده.
در مورد این موضوع چند تا مطلب به ذهنم رسید.
اول از همه، همونطور که بارها گفتم وبلاگ یک محل شخصیه که هر صحبتی میشه توش کرد. این ذات وبلاگه. حالا دیگه تفکیکش به اینکه این حرف زدن باید در حد سوال باشه یا اظهار نظر یا هرچیز دیگه ای بی معنیه. بنابرین ما نمیتونیم انتظار داشته باشیم که بقیه مطابق میل ما بنویسن. هر کسی آزاده هر چیزی میخواد بگه. اما اینکه ما ارزشی برای حرفش قائل باشیم یا نه مقوله دیگه ایه. مردم عقل دارن و خودشون میتونن قضاوت کنن. اینکه ما بگیم این موضوع در حد تو نیست که در موردش صحبت کنی تفاوتی با استدلال آدمی مثل مصباح یزدی نداره که اعتقاد داره خودش و امثال خودش باید برای مردم تصمیم بگیرن.
چند شب پیش با دوستی مشغول یه بحث سیاسی بودیم. آخرش به جایی رسید که حرف من منطقی تر از اون به نظر میومد و اونم به این استدلال کرد که چون ما اطلاع کاملی از اون شرایط نداریم نمیتونیم نظر بدیم. من هم گفتم با این استدلال تو از نظر منطقی ما حق اظهار نظر در مورد هیچ چیزی رو نخواهیم داشت. فکر میکنم این موضوع در اینجا هم صدق میکنه. اینکه لازم باشه برای اظهار نظر در هر موردی آدم تمام عمرش رو به تحقیق در اون مورد گذرونده باشه به نظر من منطقی نمیاد. مسئله اینه که آدم انتقاد پذیر باشه و اگه فهمید اظهار نظرش نادرست بوده قبول کنه. مسئله احترام گذاشتن به نظرات همدیگه اس.
باز هم یه مثال از خودم. چند وقت قبل کتابی در مورد مارکس میخوندم و توش اشاره ای به میخائیل باکونین شده بود که من توی وبلاگم نقلش کردم و اظهار نظری هم تحت تاثیر همون مطلب کردم که باعث شد امید بهم اعتراض کنه که بی انصافی کردم. من هم براش توضیح دادم که من اطلاعات زیادی راجع به باکونین ندارم و با توجه به مطلب اون کتاب این حرف رو زدم. نتیجه این شد که من اطلاعاتم از باکونین بیشتر شد و مهمتر از اون ارتباط خوب و مثبتی با امید پیدا کردم که همیشه ازش استفاده کردم. نتیجه ای که میخوام بگیرم اینه که اگه قرار بود فکر کنم برای اظهار نظر حتماً باید چند سال در مورد باکونین تحقیق کنم به چنین نتایجی نمیرسیدم. این روزها هم که اینقدر مسائل مختلف در هر موضوعی وجود داره که هر شاخه تمام عمر وقت میبره. به علاوه احترام به عقیده هم گذاشتن و تعصب نداشتن کافیه تا مشکلی پیش نیاد و ارتباطها خیلی هم مثبت و سازنده باشه. به جرات میتونم بگم بیشتر وبلاگهایی که میخونم مخالف عقایدم هستن ولی اتفاقاً برام نفع بیشتری داشتن و بیشتر از اونها استفاده کردم.
اصولاً وقتی مطلب آقای شکراللهی رو خوندم بدون اختیار یاد بعضی حرفهای جناح محافظه کار ایران افتادم. کسایی که تا اتفاقی می افته از ابتذال در جامعه شکایت میکنن و به این بهانه حرف مردم رو خفه میکنن. به قول یکی از نظردهنده ها: پيشنهاد ميكنم يك شوراي نگهبان وبلاگ به رياست اقاي خوابگرد تشكيل بشه همه قبل از پابليش مطالبشون بدن اونا اديتش بكنند.
کلام آخر هم اینکه نگران ابتذال وبلاگستان فارسی نباشین. ابتذال همه جا رو گرفته. مسائل مهمتر هم وجود دارن که شما روشنفکر ها باید به اونها برسین. بذارین ما مردم عامی کم سواد اظهار نظر کنیم. به جایی بر نمیخوره. نهایتش حماقت خودمون رو ثابت میکنیم.

| Sepehr, 2:57 AM