آسمان


My Chemical Romance - The Black Parade - The Sharpest Lives


Saturday, September 20

جدیداً زیاد پیش میاد که یه مطلبی مینویسم و بعد می بینم لازمه بیشتر توضیح بدم در موردش. یکی از اینا هم در مورد جریان کارگردانهای ایرانیه که نوشتم.
اولاً به نظر من سینمای ایران ورشکسته شده. اینو من از دو سال پیش اعتقاد داشتم. فکر میکنم یه انقلاب براش لازمه تا دوباره بتونه خودش رو احیا کنه. این انقلاب هم در زمینه مسائل تابو نیست. کلاًهم در موضوع فیلم و هم در تکنولوژی اون باید تحول انجام بشه. من شخصاً دیگه هیچ علاقه ای به دیدن فیلم ایرانی ندارم. حتی از کارگردانهای مورد علاقه ام. (یادش به خیر، با نیما از ساعت نه صبح توی صف وایسادیم تا یازده شب سگ کشی بیضایی رو توی سینما فرهنگ ببینیم) و فکر میکنم خیلی ها هم احساس من رو دارن و از سینمای ایران زده شدن.
مقداری از دلیل این موضوع رو من در جشنواره های خارجی می بینم. خیانتی که در حق سینمای ما انجام شد. اوایل شاید باعث افتخار بود، مخصوصاً نخل طلای کن برای کیارستمی. کیارستمی سبک خودش رو داشت اما بقیه شروع کردن به تقلید از اون. ساختن فیلمهایی با موضوعات ساده و ساختار ساده. بعد مقداری بدبختی ایران هم چاشنی کردن و دیدن مزه اش بهتر میشه. بنابرین شروع شد. هر کسی از مامانش قهر میکرد یه دوربین برمیداشت و یا یه سری بدبختی فیلمبرداری میکرد یا یه اتفاق ابلهانه رو دوساعت طول میداد و زود کلنگ طلای جشنواره فلان رو به خاطر نقب عمیقی که در زندگانی بشر و فلسفه وجودی اون زده بود میگرفت.
نتیجه اینکه فیلمسازهای جوان و جدید ما به جای اینکه یه روح جدیدی برای سینمای ما بیارن فقط کاری کردن که ما قدر قدیمی ها رو بیشتر بدونیم. همه دنبال مطرح کردن خودشون در دنیا به همین موضوعات جشنواره پسند خارجی روی آوردن. سینمای ایران راکد موند و الان بوی گندش از دو فرسخی میاد.
بقیه اش رو بعداً مینویسم.

| Sepehr, 12:01 AM