آسمان


My Chemical Romance - The Black Parade - The Sharpest Lives


Wednesday, July 30

توضیح در مورد پست قبلی
بعد از هگل کسانی که پیرو فلسفه او بودند به دو دسته تقسیم شدند. هگلیهای راستگرا یا سنتی که کاملاً پایبند به عقاید هگل بودند و تاثیر فلسفی خاصی هم نگذاشتند. اما هگلیهای چپگرا یا جوان به هگل نگرش انتقادی داشتند و معتقد بودند نسبت به فلسفه خود کوتاهی کرده است. (تقریباً شبیه انتقاد خود هگل به ایمانوئل کانت) این گروه بسیار مهم بودند و تاثیر زیادی در فلسفه گذاشتند. از معروفترین آنها می توان از اشتراوس، فویرباخ، بائر، انگلس و مارکس نام برد.
آنها معتقد بودند که قبول دین و طرفداری از حکومت پروس نشانه کوتاهی هگل از فلسفه خود است. بنابرین فلسفه او را به شکل دیگه ای تفسیر کردند. ابتدا با تاکید بر نظریه "آگاهی اندوهبار" خود هگل، دین را یکی از صورتهای از خود بیگانگی انسان دانستند. گفتند که انسان خود خدا را به وجود می آورد و بعد تصور میکند خدا او را به وجود آورده. بعد تمام صفات خوب خود را در او منعکس میکند و او را می پرستد. این مطلبی بود که تزاد گفته بود. (توضیح اینکه نظریات هگل به قدری پیچیده است که میتوان هر نتیجه ای از آن گرفت. در همین مورد از نظریه آگاهی اندوهبار میتوان برداشت معکوس هم کرد)
البته این انتقادات ادامه پیدا کرد. در حقیقت هگلیهای جوان آنتی تز فلسفه هگل را ارائه دادند و نظریات او را برعکس به کار گرفتند. کاری که باعث پیشرفت بیشتر فلسفه شد. (و این خود نشانه قدرت دیالکتیک هگل است) به عنوان مثال هگل به اقرار خود ایده آلیست بود در حالیکه اوج نظریه معروفترین هگلی جوان، مارکس، ماتریالیسم تاریخی است.
برای آشنایی بیشتر با هگلیهای جوان به کتاب "گزیده آثار هگلیهای جوان" از نشر مرکز مراجعه کنید. برای آشنایی (فقط آشنایی) با هگل هم کتاب "هگل" از طرح نو، نوشته پیتز سینگر و ترجمه عزت الله فولادوند کتاب خوبی است. صد البته فلسفه هگل بقدری پیچیده و سنگین است که مطالعه زیادی احتیاج دارد. اما این کتاب برای شروع به نظر خوب می آید. مخصوصاً که در مطالب مربوط به هگل ترجمه نقش بسیار مهمی دارد و عزت الله فولادوند از این نظر خوب عمل کرده است. در حقیقت فلسفه هگل تا حد زیادی وابسته به کلمات است.


| Sepehr, 4:09 PM