آسمان


My Chemical Romance - The Black Parade - The Sharpest Lives


Friday, June 6

امروز همش به تجدید بیعت با شهر شهید پرور تورنتو گذشت. استارباکس، چاینا تاون، ایتون سنتر و مخصوصاً سینما پارامونت. ایکس من دو رو امروز دیدم. بد نبود. ولی چیزی که فکر میکردم هم نبود. ولی غیر از اینا اصولاً احساس کردم که دلم برای تورنتو تنگ شده بود. غرب زده هم نشدم، اینجا هم دیگه یکی از شهرهای من شده و محل زندگیم. طبیعیه. حال کردم از دوباره بودن در اینجا. مخصوصاً که خیلی هم قشنگ شده. سرسبز و یه مقدار شبیه شمال. مردم همه تو خیابونها تا دیروقت. آدم زنده بودن شهر رو حس میکنه. در عین حال آرامش. چیزی که توی این یه ماه که ایران بودم اصلاً حس نکردم. در مورد ایران صحبت زیاده و باید سر فرصت بنویسم. فقط در یک جمله بدتر از قبل شده. مخصوصاً برای آدم عصبی مثل من عین شکنجه اس. صد بار نزدیک بود با این و اون دعوا کنم. یا باید قیدش رو بزنم و یا اخلاقم رو کامل عوض کنم.

| Sepehr, 11:44 PM