Thursday, April 24
چند شب پیش برای اولین و آخرین بار به کنسرت ایرانی رفتم. میخواستم به هر حال اینم تجربه کرده باشم. هرچند بعضی از تجربه ها نداشتنش بهتره.
اما چرا آخرین بار، چون مسخره اس به نظر من. کاملاً به این نتیجه رسیدم که ما ایرانی ها حتی اگه دو هزار سال هم توی یه کشور دیگه زندگی کنیم همونیم که هستیم و بویی از احترام گذاشتن به حقوق بقیه نبردیم و حاضریم برای راحتی خودمون همه چیزو زیر پا بزاریم. کلی بلیط فروخته شده و جای هر کسی معلومه. اون وقت ماها راحت میریم سر جای یکی دیگه میشینیم. بعد هم که کنسرت شروع میشه همه پا میشیم میریم جلو چون میخوایم بهتر همه چیزو ببینیم بعد هم برای خودمون دلیل میاریم که چون بقیه رفتن ما هم مجبور شدیم بریم. و آخرش کار به اینجا میرسه که جناب خواننده اعلام کنه تا همه نشینن ادامه نمیده. خجالت آور نیست؟
یه چیز دیگه ای که اصلاً توی کتم نمیره اینه که بنا به چه دلیل یا قانونی آقا یا خانم خواننده فکر میکنه که باید دیر بیاد؟ تا اونجایی که من اطلاع دارم همیشه هم همین وضعه. ممکن نیست سر موقع تشریف بیارن. هر احمقی که هست باشه، آیا فکر نمیکنه که وظیفه داره برای کسی که اومده کنسرت اون اینقدر احترام قائل باشه؟ چرا همیشه فکر میکنیم دیر اومدن کلاس داره؟ فهم این موضوع برای کسی که این همه مدت توی لس آنجلس داره زندگی میکنه خیلی سخته؟ ؟ اگه اینقدر نفهمه که برای طرفداراش ارزش قائل نیست چه دلیلی داره کس دیگه ای براش ارزش قائل باشه؟ مرده شور خودش و ریختش و صداش و آهنگاش و ببرن.
آیا ممکنه توی یه کنسرت ایرانی کسای دیگه ای از کشور دیگه باشن؟ گیر نده دیگه. حالا اگه میخوای خیلی منطقی باشی ممکنه ولی احتمال اینکه آدمی که داری از کنارش رد میشی خارجی باشه چقدره؟ پس وقتی که کسی که داره رد میشه بهت میگه: اکس کیوز می دلت نمیخواد بزنی مغزش بیاد پایین؟
دلایل زیاده. اما بعد از کنسرت یاد یه مطلبی افتادم که مرحوم لامپ دامت برکاته خیلی وقت پیش نوشته بود و یه قسمت هاییش کاملاً به این شرایط میخورد. اونا رو مینویسم ولی اصل مطلب رو هم بخونید که عالیه.
۱) ايراني قيافه اش داد مي زنه حتي اگه تو ماداگاسکار باشه.
۲) همه ايرانيها احمق هستن و فقط من و چند نفر ديگه آدم هستيم. اين مساله براي تک تک ايرانيها صادقه.
......
۱۴) اسمتون رو مي نويسن روي کاغذ و مي گذارن روي ميزي که رزرو کردين. ميز شما اتفاقا ميز وسط هم بوده. مي رين تو مي بينين که يه «ايراني» نشسته سر جاتون و از کاغذ هم خبري نيست. بهش مي گين که احتمالا اشتباهي پيش اومده بهتون مي گه «اي آقا! چرا سخت مي گيري. اين همه ميز اينجاست. تو هم برو بشين پشت اون ميز و کاغذش رو وردار بنداز دور»
....
۱۷) عادت خوب «دير کردن و کلاس گذاشتن» ايرانيها هيچ وقت ترک نمي شه. اگه خانم «فروزان فوشن» قرار باشه ساعت ۸ شب کنسرت رو شروع کنن، مطمئن باشين که کور خوندين و ايشون تازه اون ساعت دارن تو هتلشون دوش مي گيرن.
....
راستی یادم رفت. بابک بیات هم توی کنسرت بود. و به نظر میاد که قراره بمونه. ضمناً برای اینکه کنجکاوی یه سری ارضا بشه بگم که کنسرت ابی و سیاوش قمیشی بود.
اما چرا آخرین بار، چون مسخره اس به نظر من. کاملاً به این نتیجه رسیدم که ما ایرانی ها حتی اگه دو هزار سال هم توی یه کشور دیگه زندگی کنیم همونیم که هستیم و بویی از احترام گذاشتن به حقوق بقیه نبردیم و حاضریم برای راحتی خودمون همه چیزو زیر پا بزاریم. کلی بلیط فروخته شده و جای هر کسی معلومه. اون وقت ماها راحت میریم سر جای یکی دیگه میشینیم. بعد هم که کنسرت شروع میشه همه پا میشیم میریم جلو چون میخوایم بهتر همه چیزو ببینیم بعد هم برای خودمون دلیل میاریم که چون بقیه رفتن ما هم مجبور شدیم بریم. و آخرش کار به اینجا میرسه که جناب خواننده اعلام کنه تا همه نشینن ادامه نمیده. خجالت آور نیست؟
یه چیز دیگه ای که اصلاً توی کتم نمیره اینه که بنا به چه دلیل یا قانونی آقا یا خانم خواننده فکر میکنه که باید دیر بیاد؟ تا اونجایی که من اطلاع دارم همیشه هم همین وضعه. ممکن نیست سر موقع تشریف بیارن. هر احمقی که هست باشه، آیا فکر نمیکنه که وظیفه داره برای کسی که اومده کنسرت اون اینقدر احترام قائل باشه؟ چرا همیشه فکر میکنیم دیر اومدن کلاس داره؟ فهم این موضوع برای کسی که این همه مدت توی لس آنجلس داره زندگی میکنه خیلی سخته؟ ؟ اگه اینقدر نفهمه که برای طرفداراش ارزش قائل نیست چه دلیلی داره کس دیگه ای براش ارزش قائل باشه؟ مرده شور خودش و ریختش و صداش و آهنگاش و ببرن.
آیا ممکنه توی یه کنسرت ایرانی کسای دیگه ای از کشور دیگه باشن؟ گیر نده دیگه. حالا اگه میخوای خیلی منطقی باشی ممکنه ولی احتمال اینکه آدمی که داری از کنارش رد میشی خارجی باشه چقدره؟ پس وقتی که کسی که داره رد میشه بهت میگه: اکس کیوز می دلت نمیخواد بزنی مغزش بیاد پایین؟
دلایل زیاده. اما بعد از کنسرت یاد یه مطلبی افتادم که مرحوم لامپ دامت برکاته خیلی وقت پیش نوشته بود و یه قسمت هاییش کاملاً به این شرایط میخورد. اونا رو مینویسم ولی اصل مطلب رو هم بخونید که عالیه.
۱) ايراني قيافه اش داد مي زنه حتي اگه تو ماداگاسکار باشه.
۲) همه ايرانيها احمق هستن و فقط من و چند نفر ديگه آدم هستيم. اين مساله براي تک تک ايرانيها صادقه.
......
۱۴) اسمتون رو مي نويسن روي کاغذ و مي گذارن روي ميزي که رزرو کردين. ميز شما اتفاقا ميز وسط هم بوده. مي رين تو مي بينين که يه «ايراني» نشسته سر جاتون و از کاغذ هم خبري نيست. بهش مي گين که احتمالا اشتباهي پيش اومده بهتون مي گه «اي آقا! چرا سخت مي گيري. اين همه ميز اينجاست. تو هم برو بشين پشت اون ميز و کاغذش رو وردار بنداز دور»
....
۱۷) عادت خوب «دير کردن و کلاس گذاشتن» ايرانيها هيچ وقت ترک نمي شه. اگه خانم «فروزان فوشن» قرار باشه ساعت ۸ شب کنسرت رو شروع کنن، مطمئن باشين که کور خوندين و ايشون تازه اون ساعت دارن تو هتلشون دوش مي گيرن.
....
راستی یادم رفت. بابک بیات هم توی کنسرت بود. و به نظر میاد که قراره بمونه. ضمناً برای اینکه کنجکاوی یه سری ارضا بشه بگم که کنسرت ابی و سیاوش قمیشی بود.
| Sepehr, 12:50 PM